غشای سلولی
محیط درونی سلول از بیرون آن متفاوت است. این اختلاف در تمام مدت زیست سلول بوسیله یک غشای نازک که سطح سلول را میپوشاند که آن را غشای سلولی یا غشای سیتوپلاسمی میگویند و ورود و خروج مولکولها و یونها را از کنترل میکند. غشای سلولی ساختمانی است به ضخامت 10-7 nm که محدوده سلول را معین کرده و به عنوان سد انتخابی ، مبادله مواد بین سلول و محیط اطرافش را کنترل میکند. غشا از دو لایه تقریبا ممتد لیپیدی ساخته شده که در آنها مجموعههای پروتئینی بطور پراکنده وارد شدهاند علاوه بر این پروتئینهای غشایی پروتئینهای دیگری که از نوع پروتئینهای حاشیهای هستند، در غشای دو لایه و اغلب روی سطح داخلی قرار میگیرد. بنابراین غشا بسیار نامتقارن است. بخشی از عدم تقارن غشا مربوط به زنجیرههای الیگوساکاریدی میباشد که تنها به سطح خارجی غشا چسبیدهاند.
لیپیدهای غشا : لیپیدهای غشایی شامل فسفولیپید (فسفوگلیسرید و اسفنگولیپید) و کلسترول میباشد. فسفولیپیدها مولکولهایی هستند که از یک قسمت سر مانند و یک دنباله متصل به آن تشکیل شدهاند. قسمت سری که به سر قطبی Polar head نیز موسوم است، حاوی گروه فسفات بوده و آب دوست Hydropgilic میباشد قسمت دنباله از دو زنجیره اسید چرب تشکیل شده و آب گریز Hydrophobic میباشد. دنباله غیر قطبی Non polartail نیز نامیده میشود.
فسفولیپیدها در این ساختمان دولایه به ترتیبی است که قطبهای هیدروفیل آنها در سطح داخلی و خارج سیتوپلاسم و دنبالههای هیدروفوب آنها در مرکز قرار گرفته است و همین امر باعث سه لایه دیده شدن غشا با میکروسکوب الکترونی میگردد. از دیگر لیپیدهای غشایی ، کلسترول میباشد که در حد فاصل اسیدهای چرب قرار گرفته است. میزان سیالیت غشا بستگی به میزان کلسترول آن دارد. هرچه کلسترول بیشتر سیالیت غشا نیز بیشتر خواهد بود.
پروتئینهای غشا :پروتئینها که در اکثر غشاها بیش از 50 درصد وزن آن را تشکیل میدهند، دارای وظایف ساختمانی مانند حفظ شکل سلول مانند گویچههای قرمز خون و عملکری (مثل فعالیت آنزیمی) متعدد میباشند. این پروتئینها به دو صورت محیطی percpheral و سراسری یا داخلی Integral protein دیده میشوند و انواع آنها در ارگانلها و سلولهای مختلف میتواند متفاوت باشد.
انواع پروتئینهای غشا : 1-پروتئینهای محیطی : در سطح غشا قرار دارند و بسیاری از آنها دارای فعالیت آنزیمی میباشند. 2-پروتئینهای انتگرال : پروتئینهای درشت مولکولی هستند که مستقیما در داخل لیپید دو لایه قرار گرفتهاند. اندازه این پروتئینها به حدی است که سراسر ضخامت لیپید دولایه را طی میکنند و در هر دو سطح غشا نمایان هستند و یا اینکه تا حدی در ضخامت لیپید دو لایه فرو رفتهاند و فقط در سطح داخلی یا خارجی غشا نمایان میباشند. از آنجا که مواد محلول در آب قادر به عبور از لیپید دولایه نمیباشند عقیده بر این است که پروتئینهای سراسری به عنوان کانالهایی برای مبادله مواد محلول در آب از قبیل یونها عمل میکنند.
کربوهیدراتهای غشا :کربوهیدراتهای غشا از نوع الیگوساکاریدها میباشند. الیگوساکاریدها به کربوهیدراتهای متشکل از چند واحد قندی اطلاق میگردد. الیگوساکاریدها عمدتا در سطح خارجی غشا و متصل با پروتئینها و لیپیدها یعنی به صورت گلیکوپروتئین و گلیکولیپید دیده میشوند. ترکیبات فوق هم دارای خاصیت آنتی ژنیک میباشند و هم به عنوان رسپتور (گیرنده) در سطح سلول عمل میکنند. وجود رسپتور در سطح سلول باعث میشود که مواد معینی بتوانند وارد سلول شوند و یا سلول نسبت به هورمون معینی که رسپتور آن را دارد عکسالعمل نشان دهد.
وظایف غشای سلولی : 1-حفظ شکل مشخص سلول و جلوگیری از خروج محتویات آن. این عمل برای پردهای که فقط 75 آنگستروم ضخامت دارد بسیار عجیب و ناباورانه است. اگر غشای سلولی در محلی پاره شود، سیتوپلاسم از آن محل خارج میشود و سلول میمیرد. 2-جلوگیری از خروج مواد لازم برای سلول و وارد کردن موادی که سلول لازم دارد. این غشا مانند یک نگهبان جلوی عبور مواد ممنوع الخروج یا ممنوع الورود را میگیرد و تنها آنهایی را که لازم است، وارد سلول میکند. موادی که وارد سلول میشوند دو گروه هستند: یک گروه بطور عادی وارد سلول میشوند، بعنی از آنها که مقدار آنها در خارج سلول بیشتر است، به داخل آن منتشر میشوند. گروه دیگر نحوه ورودشان بسیار جالب است.زیرا ممکن است مقدار آنها در داخل سلول چندین برابر بیرون باشد و ظاهراً باید از آن خارج شوند، ولی در جدار غشای سلولی موادی وجود دارد که آنها را به داخل میبرد. این مواد شیمیایی ، مانند مورچههایی که دانههای گندم و سایر مواد غذایی را میگیرند و به داخل لانه خود میبرند، به موادی که باید به داخل سلول برده شود میچسبند و سپس همراه آنها از غشای سلولی عبور میکنند، ولی قبل از رسیدن به سیتوپلاسم ، ماده مزبور را رها کرده و آن را با فشار وارد سیتوپلاسم میکنند و خود فوراٌ برای آورن طعمه جدید به طرف خارج غشا میروند. مواد شیمیایی دیگری نیز وجود دارند که همین عمل را در مورد خارج کردن موادی که سلول لازم ندارند، انجام میدهند.
شبکه آندوپلاسمی
شبکه آندوپلاسمی بزرگترین اندامک داخل سلولی محسوب میشود. فضای داخل شبکه آندوپلاسمی لومن نام دارد و در سال 1964 توسط آنشلیم نامگذاری شد. این فضا که اغلب همگن است از ماده زمینهای سیتوپلاسمی ، تراکم کمتری دارد و میتواند وسیع شده و حفرههایی را بوجود آورد. فضای داخل شبکه آندوپلاسمی یا لومن با فضای بین دو غشایی هسته نیز ارتباط دارد. غشای خارجی هسته با شبکه آندوپلاسمی دانهدار ارتباط دارد. غشای شبکه آندوپلاسمی شباهت زیادی به غشای سیتوپلاسمی دارد. با این اختلاف که ضخامت کمتری دارد و مقدار پروتئین آن بیشتر از مقدار لیپید است. استخراج لیپیدهای غشای پلاسمایی موجب در هم ریختن ساختمان پلاسمالم میگردد. ولی استخراج لیپیدهای غشای شبکه آندوپلاسمی موجب درهم ریختن آن نمیشود.
انواع شبکه آندوپلاسمی: 1-شبکه آندوپلاسمی دانهدار یا خشن یا (Rough ER): دانههای متصل به RER ریبوزومها هستند. این بخش در سنتز پروتئین بخصوص پروتئینهای ترشحی و در پردازش بعدی آن شرکت دارند. سلولهای ترشحی جانوران شبکه آندوپلاسمی دانهدار توسعه یافتهای دارند ولی در سلولهای گیاهی این شبکه گسترش کمتری دارد. در مجاورت هسته و بخشهای خارجی سیتوپلاسم یا مجاور غشای سیتوپلاسمی شبکه آندوپلاسمی دانهدار بیشتر وجود دارد. 2-شبکه آندوپلاسمی صاف یا نرم (Smooth ER): این شبکه فاقد ریبوزوم بوده ، ادامه شبکه آندوپلاسمی دانهدار است. در نواحی میانی سیتوپلاسم شبکه آندوپلاسمی صاف و حفرهای بیشتر است. از وظایف شبکه آندوپلاسمی صاف میتوان سنتز چربیها ، هیدرولز گلوکز- 6 فسفات و متابولیسم گزنوبیوتیکها یا مواد آلی خارجی مانند حشره کشها را نام برد. در سلولهایی که متابولیسم چربیها در آن روی میدهد و سلولهای عضلانی SER گسترش بیشتری دارد. SER واجد ناحیهای موسوم به Transition است که از این ناحیه وزیکولهای حاوی مواد از ER جدا و به دستگاه گلژی فرستاده میشود.
لاملای حلقوی : دارای تشکیلات ریبوزوم و سیسترنا است و بر اثر یکی شدن وزیکولهای مشتق از غشای هسته منافذی بین آنها باقی میماند وجود ریبوزوم نشان دهنده شرکت آنها در سنتز پروتئین است.
شبکه سارکوپلاسم: حالت تخصص یافته شبکه آندوپلاسمی در سلولهای عضلانی است و در تنظیم یون کلسیم درون سلولها شرکت میکند در حالت انبساط عضله یونهای کلسیم درون شبکه سارکوپلاسم ذخیره و در هنگام انقباض وارد سیتوپلاسم سلول عضلانی میگردد.
عوامل موثر در اتصال ریبوزومها به شبکه آندوپلاسمی: 1-وجود گلیکوپروتئین خاصی به نام ریبوفورین I و II: این گلیکو پروتیئن که به عنوان گیرنده ریبوزوم در غشای شبکه آندوپلاسمی قرار دارد. ریبوفورین علاوه بر اتصال به زیر واحد بزرگ ریبوزوم نقش آنزیمی نیز دارد. ریبوفورین در عرض غشای شبکه آندوپلاسمی قرار دارد که سمت سیتوزولی آن جایگاه اتصال زیر واحد بزرگ ریبوزوم است و سمت لومنی آن فعالیت آنزیمی دارد. 2-وجود پیوندهای الکتروستاتیک بین زیر واحد بزرگ ریبوزوم با غشای RER: بارهای مثبت پروتئینهای موجود در غشا شبکه آندوپلاسمی با بارهای منفی گروههای فسفات موجود در rRNAهای زیر واحد بزرگ ریبوزوم پیوند الکتروستاتیکی برقرار میکنند. محلولهای غلیظ نمکی این نیروها را خنثی و موجب جدا شدن ریبوزومها از RER میشود. 3-زنجیرههای پپتیدی در حال تشکیل بوسیله ریبوزومها: این مهمترین عامل اتصال ریبوزوم به شبکه آندوپلاسمی است. زنجیره پلی پپتید در حال تشکیل بوسیله ریبوزوم با واسطه پپتید نشانه از جایگاه ویژهای به فضای درونی یا لومن شبکه آندوپلاسمی نفوذ میکند و موجب برقراری اتصال ریبوزوم با غشای شبکه آندوپلاسمی میشود.
چگونگی سنتز پروتئینهای ترشحی: هم ریبوزومهای آزاد و هم انواع متصل به شبکه آندوپلاسمی در سنتز پروتئین فعال میباشند. ریبوزومهای آزاد عمدتا پروتئینهای سیتوزولی و پروتئینهای متعلق به اندامکها (به استثنای لیزوزوم) را میسازند. از طرفی بخش عمده بیوسنتز پروتئینهای انتیگرال غشایی ، پروتئینهای ترشحی و پروتئینهای لیزوزومی بوسیله ریبوزومهای متصل به شبکه آندوپلاسمی صورت میگیرد. این پروتئینها در انتهای N زنجیره پلی پپتیدی خود واجد توالی هیدروفوبی شامل 13 تا 36 آمینو اسید هستند که پپتید نشانه نامیده میشوند.
بطور کلی مراحل آغازی بیوسنتز پروتئینهای ترشحی ، غشایی و لیزوزومی نیز بوسیله ریبوزومهای آزاد صورت میگیرد و زمانی که زنجیره پلی پپتیدی به طول 80 آمینو اسید ساخته شد و به محض آن که پپتید نشانه از ریبوزوم بیرون زد کمپلکس SRP به ریبوزوم وصل میشود و فرایند سنتز پروتئین را موقتا مهار میکند. بعد از مهار موقتی سنتز پروتئین SRP مجموعه mRNA - ریبوزوم – زنجیره پلی پپتیدی تازه ساخت را بر روی شبکه آندوپلاسمی هدایت میکند و خود با گیرندهاش یعنی پروتئین داکینگ در شبکه آندوپلاسمی وصل میشود.
زیر واحد بزرگ ریبوزوم نیز به پروتئین اینتگرال غشایی ریبوفورین وصل میشود. در این هنگام با استفاده از انرژی که از هیدرولیز GTP به GDP و P_i آزاد میشود SRP از گیرندهاش جدا میشود و در این مرحله پروتئین داکینگ به از سر گیری مجدد سنتز پروتئین و همینطور عبور انتهای N پلیپپتید در حال رشد از غشا به درون لومن ER کمک میکند.
پپتید نشانه اندکی بعد از ورود به لومن شبکه آندوپلاسمی بوسیله آنزیمی موسوم به سیگنال پپتیداز که در غشای شبکه آندوپلاسمی و در بخش لومنی مستقر است حذف میگردد. محصول ترجمه mRNA پروتئینهای ترشحی به صورت پری پرو پروتئین مانند پری پرو انسولین است که دارای پپتید نشانه است. بعد از حذف پپتید نشانه بوسیله سیگنال پپتیداز به پرو پروتئین مانند پرو انسولین تبدیل میشود که پس از پردازش و برش نهایی به پروتئین بالغ مانند انسولین تبدیل میشود. حذف پپتید نشانه که با تبدیل پری پرو پروتئین به پرو پروتئین انجام میگیرد در لومن شبکه آندوپلاسمی و بوسیله آنزیم سیگنال پپتیداز انجام میشود.
اعمال شبکه آندوپلاسمی: 1- دخالت در متابولیسم قندها: آنزیم گلوکز 6 – فسفاتاز در سطح داخلی یا سطح لومنی غشای شبکه آندوپلاسمی قرار دارد و گروه فسفات را از کربن شماره 6 گلوکز جدا میکنند. گلوکز را به فضای درونی شبکه و گروه فسفات را به سوی سیتوزول هدایت میکند. همچنین با وجود آنزیم گلیکوزیل ترانسفراز در شبکه آندوپلاسمی بخشی از گلیکوزیلاسیون پلیپپتیدها و لیپیدها در این محل صورت میگیرد. 2-دخالت در متابولیسم لیپیدها: عدهای از آنزیمهای سنتز کننده اسیدهای چرب در شبکه آندوپلاسمی بخصوص شبکه آندوپلاسمی صاف وجود دارد که تری گلیسریدها ، گلیکولیپیدها و استروئیدها را میسازند. همچنین آنزیمهای تجزیه کننده چربیها نیز در ER وجود دارد. 3-دخالت در متابولیسم پروتئینها: در قسمت درونی شبکه آندوپلاسمی پپتیدازها وجود دارند. همچنین آنزیم اکسید کننده اسید آمینه مانند سرین اکسیداز شناخته شده است. مرحله اول گلیکوزیلاسیون یا انتقال الیگوساکاریدها به پروتئین در شبکه آندوپلاسمی صورت میگیرد. این شبکه با داشتن ریبوزوم در سنتز پروتئینها بخصوص پروتئینهای ترشحی نقش دارند. عمل افزودن سولفات به پروتئینها و یا لیپیدها در شبکه آندوپلاسمی و دستگاه گلژی صورت میگیرد.4-دخالت در جابجایی مواد (ترکیبات قندی و پروتئینی) :عبور دادن زنجیره پلی پپتید در حال تشکیل به درون شبکه ، پمپ کلسیم به درون شبکه ، عبور دادن گلوکز به درون شبکه مربوط به انتقال عرضی میباشد. انتقال امواج الکتریکی درون سلولی با انتقال بار الکتریکی بخصوص در سلولهای عصبی و عضلانی. 5-عمل سم زدایی: با الحاق UDB- گلوکورونیک اسید به متابولیتهای سمی آنها را بیخطر میکند. سموم ابتدا بوسیله سیتوکوروم P_ 450 کبدی هیدروکسید میشود که به این ترتیب حلالیت آنها در فاز آبی بالا میرود. سپس به منظور دفع در کبد به اسید گلوکورونیک وصل میشود. 5-تجزیه هموگلوبین خون: شبکه آندوپلاسمی سلولهای کبدی در جداسازی گروه هم از گلوبین نقش دارد. 6-غیر اشباع کردن اسیدهای چرب: تبدیل مولکولهای آبگریز به مولکولهای آب دوست ، تغییر در استروئیدها و فعال کردن کارسینوژنها از واکنشهای اکسیداسیون شبکه آندوپلاسمی است. یکی دیگر از اعمال شبکه آندوپلاسمی ذخیره مواد در شبکه سارکوپلاسمیک میباشد.
نقش های اختصاصی شبکه آندوپلاسمی در سلولهای گیاهی: دخالت در تشکیل پلاسمووسماتا: در مرحله تلوفاز ، سلولهای گیاهی بخشهایی از شبکه آندوپلاسمی بین تعداد زیادی فراگموزوم قرار میگیرد و محلهای ارتباطی سلولهای گیاهی را فراهم میکند. دخالت در ساخت و ترشح کالوز. تشکیل میکروبادی، تشکیل مواد ترشحی در سلولهای ترشحی ، محل رسوب مواد در دیواره آوند چوبی ، دربرگرفتن استاتولیتها در سلولهای کلاهک ریشه از وظایف شبکه آندوپلاسمی سلولهای گیاهی است.
سیتوپلاسم
با همه مرزهای تفکیک شدهای که در سلول وجود دارد، یک قالب یا بسته سیتوپلاسمی تمام فضاهای موجود بین اندامکهایی را که بوسیله غشای سلولی احاطه شدهاند، پر میکند. این سیتوپلاسم زمینهای سیتوزول است. اگر با اولترا سانتریفوگاسیون مرحلهای تمام اندامکها حتی میکروزومها و ریبوزومها را هم از سیتوپلاسم جدا کنیم، بخشی شناور باقی میماند که همان سیتوزول است. سیتوزول بویژه در سلولهای در حال تمایز اهمیت خاصی دارد.
ارگاستوپلاسم :در گذشته سیتوزول به صورت مادهای همگن در نظر گرفته میشد تا اینکه در اواخر قرن نوزدهم مشخص گردید که در برخی سلولها بویژه سلولهای ترشحی و سلولهایی که سنتز پروتئینی فعالی دارند، در بعضی قسمتها سیتوزول باز دوستتر است و رنگهای بازی از جمله پیرونین را بهتر میپذیرد. به همین دلیل بخشهای باز دوست سیتوزول را سیتوپلاسم رنگ پذیر (کرومیدیال) مینامند. در سال 1887 گارنیر کلمه ارگاستوپلاسم را برای بخشهای بازوفیل سیتوپلاسم که به نظر او در بیوسنتز مواد نقش فعالی داشتند، بکار برد.
ارگاستوپلاسم ، بخشهای باز دوستی نظیر ذرات نیسل موجود در جسم سلولی سلولهای عصبی ، سیتوپلاسم فعال و باز دوست سلولهای مخاطی و سلولهای ترشحی لوزوالمعده ، غدد بناگوشی ، سلولهای اصلی غدد معده و بخشهای باز دوست سلولهای کبدی را نیز شامل میشود. کاسپرین ، براشه و پژوهشگران دیگر نشان دادهاند که باز دوستی زیاد ارگاستوپلاسم به دلیل وجود اسیدهای ریبونوکلئیک است و به همین دلیل با تاثیر ریبونوکلئازها این باز دوستی از بین میرود.
از آنجا که اسیدهای ریبونوکلوئیک سیتوپلاسمی بویژه در ریبوزومها متراکمند، میتوان باز دوستی و فعال بودن سنتز پروتئینها در ارگاستوپلاسم را نتیجه فراوانی ریبوزومها در این بخش از سیتوزول دانست. در گذشته به جای سیتوزول بیشتر از کلمه هیالوپلاسم استفاده میشد که خود نشانهای از تصور همگن و شفاف بودن سیتوپلاسم زمینهای بوده است، تصوری که امروزه دگرگون شده است.
ترکیب تشکیل دهنده سیتوزول: درسیتوزول 85 درصد آب و حدود 15 درصد مواد مختلف موجود است. از این مواد بخش عمدهای را پروتئینها بویژه پروتئینهای آنزیمی، اسیدهای آمینه ، گلوکز ، یونها ، mRNA ها ، tRNA ها و بطور خلاصه تمام مولکولهای لازم برای ایجادانرژی و مواد لازم برای اعمال مختلف سلولی را شامل میشوند. پروتئینهای سازنده اسکلت سلولی از جمله توبولینها، آکتینها ، میوزین ، تروپومیوزین و تروپونین نیز بخشی از پروتئینهای موجود در سیتوزول هستنند.برخی مواد موجود در سیتوزول میتوانند به نحوی تجمع یابند که به ساختمانهای قابل رویت با میکروسکوپ الکترونی تغییر شکل دهند. از جمله این ذرات: گلیکوژن، گویچههای لیپیدی و پروتئینهای اسکلت سلولی هستند که به صورت ریز لولهها و ریز رشتهها سازمان مییابند. یادآوری این نکته جالب است که سانتریولها ، رشتههای دوک تقسیم و حتی تاژکها و مژکها زیر بنای ساختمانی ریز لولهای دارند.
پروتئینهای موجود در سیتوزول :در سیتوزول پروتئینهای محلول ، پروتئینهای آنزیمی ، تمام آنزیمهای گلیکولیز ، آنزیمهای فعال کننده اسیدهای آمینه برای ورود به سنتز پروتئینها ، تمام ماشین سنتز پروتئینها و دیگر بخشهای محلول سیتوپلاسم وجود دارد. بطور کلی حدود 20 تا 25 درصد از کل پروتئینهای سلولی از جمله پروتئینهای آنزیمی در سیتوزول موجودند.
آنزیمهای بسیاری از واکنشهای سلولی که به ATP نیاز دارند، TRNAها بخشهای دیگری از سیتوزول هستند. تغییر حالت سل به ژل و به تبع آن تغییرات مختلفی از جمله تغییرات غلظت جنبش درون سلولی یا سیکلوز ، حرکت آمیبی ، تشکیل دوک تقسیم ، جابجایی کروموزومها ، برخی از تغییر شکلهای سلولی ، تسهیم یا شکافتگی سلول و مانند آن به سیتوزول وابسته است.
سانتریول
بدنه سانتریول از 9 مجموعه سه تایی ریزلوله (تریپلت) تشکیل شده است که هر تریپلت دارای سه ریزلوله مرکزی (a)، میانی (b) و خارجی (c) است. ریزلوله a کامل و دارای 13 رشته ابتدایی توبولینی است، لوله b و c کامل نیستند، در برش عرضی هلالی یا شبیه حرف c هستند و هر کدام دارای 3 تا 4 رشته ابتدایی توبولینی با ریزلوله مجاور و طرف داخل خود مشترک است. مجموعه ریزلولههای سانتریولی در ماده زمینهای که عملا بخشی از سیتوزول است قرار دارند. لوله a از هر تریپلت به وسیله بخش پروتئینی متراکمی با ریزلوله c در تریپلت مجاور خود پیوسته است، این پلهای پروتئینی در پایداری ساختمان سانتریول و حفظ تشکیل ساختمانی آن مؤثرند. در هر تریپلت، سه ریزلوله در امتداد مستقیمی نسبت به هم قرار ندارند درنتیجه مرکز هر ریزلوله با مرکز ریزلوله مجاور خود حدود 10 تا 15 درجه زاویه دارد و موجب میشود هر تریپلت کمی خمیده و مجموعه 9 تریپلت نیز حالتی شبیه پرههای فرفره داشته باشند. در فراساختمان سانتریول ریزلولههای مرکزی وجود ندارد و فضای درونی سانتریول از ماده زمینهای پر شده است. فراساختمان سانتریول با جسم قاعدهای مژک و تاژک یکی است. در سر پیشین این ساختمانهای سلولی ساختمان پروتئینی شبیه چرخ گاری وجود دارد در این ساختمان رشتههای پروتئینی شعاعی از ریزلولههای a در هر تریپلت تا یک بخش پروتئینی مرکزی که همانند استوانهای کوتاه و کوچک است، کشیدهاند. همه رشتههای شعاعی در یک سطح به استوانه پروتئینی مرکزی نچسبیدهاند. برروی ریزلوله c از هر تریپلت سانتریولی در سطوح مختلف برآمدگیهای کوچکی کروی شکل پروتئینی به اسم ماهواره با پایه کوتاه(پروتئینی) چسبیدهاند که این ماهوارهها از مراکز مهم سازماندهی ریزلولهها هستند.
ریبوزوم
ریبوزمها از اندامکهای بدون غشای سیتوپلاسمی در همه یاختههای یوکاریوتی و پروکاریوتی هستند که در سال 1983 بوسیله پالاد کشف شدهاند. این اندامکها را دانههای پالاد نیز مینامند. از آنجا که سنتز پروتئینها بوسیله ریبوزومها صورت میگیرد اهمیت زیادی دارند. ریبوزومها ذراتی بیش و کم کروی ، متراکم (کدر) نسبت به الکترونها هستند که قطرشان از 40 تا حدود 300 آنگستروم میرسد.
اشکال ریبوزومها: 1-ریبوزمهای آزاد سیتوپلاسمی که در سیتوپلاسم یاختههای پروکاریوتی از نوع 70s در سیتوپلاسم یاختههای یوکاریوتی از نوع 80s یعنی بزرگتر و سنگینتر هستند. 2-ریبوزومهای چسبنده به غشای شبکه آندوپلاسمی دانهدار که این حالت تنها در یاختههای یوکاریوتی که شبکه آندوپلاسمی دارند، دیده میشود. در این یاختهها نسبت ریبوزمهای آزاد سیتوپلاسمی به ریبوزمهای چسبیده به غشای شبکه بر حسب شرایط فیزیولوژیکی یاخته تغییر میکند و هر چه سنتز پروتئینهای ترشحی و پروتئینهای ساختمانی ویژهای که در ساختمان غشای شبکه آندوپلاسمی ، غشای کیسههای گلژی ، لیزوزومها و پلاسمالم وجود دارند بیشتر باشد، نسبت ریبوزومهای چسبیده به غشای شبکه نیز بیشتر میشود. در یاختههای ترشحی آسینیهای باز لوزوالمعده که آنزیمهای گوارشی مختلف را میسازند و یاختههای خونی که ایمنوگلوبینها را میسازند تا 90% ریبوزومها به غشای شبکه آندوپلاسمی چسبیدهاند. در رتیکولوسیتها ، بافتهای مریستمی گیاهان و یاختههای عصبی رویانی بیشتر ریبوزومها آزادند. در یاختههای هلا که نوعی یاخته سرطانی هستند تنها 15% ریبوزومها به غشای شبکه چسبیدهاند.3-ریبوزومهای موجود در اندامکهای مثل ریبوزومهای میتوکندری و ریبوزومهای کلروپلاستی: این ریبوزومها نیز تنها در یاختههای یوکاریوتی وجود دارند. ضریب ته نشینی آنها بر حسب گونه یاختهها متفاوت است و به هر حال سبکتر و کوچکتر از ریبوزومهای سیتوپلاسمی یاخته مربوط هستند. از نظر ساخت و کار ، حساسیت به آنتی بیوتیکها و بیش از آن ابعادشان به ریبوزومهای پروکایوتی شبیهاند.
نحوه قرارگیری ریبوزومها: ریبوزومهای سیتوپلاسمی ، اندامکی و ریبوزمها چسبنده به غشای آندوپلاسمی میتوانند به حالت منفرد (مونوزوم) یا به حالت چند تایی (پلی زوم) باشند. مجموع حدود 5 تا 80 ریبوزوم را که به مولکولی از mRNA چسبیدهاند، پلی زوم نامند. ریبوزومها تنها وقتی که به حالت پلی زوم باشند، سنتز پروتئین دارند. گاهی در سیتوپلاسم پلی زومها حالت مارپیچی یا حلزونی به خود میگیرند فراوانی این نوع پلی زومها در یاخته را نشانه نوعی اختلال در فرآیند سنتز پروتئین میداند.
تعداد ریبوزومها در یک یاخته: تعداد ریبوزمهای یک یاخته تا حدود پانصد هزار میرسد. این تعداد در یاختههای مختلف و نیز در شرایط مختلف زیستی و فیزیولوژیکی در یک یاخته تغییرات زیادی دارد. در یک یاخته باسیل کولی حدود ده هزار تا پانزده هزار ریبوزوم موجود است. در اغلب در پروکاریوتها حدود 4 10، در یوکاریوتها حدود 10 تا 10 و در اووسیتها بطور معمول بیش از12 10ریبوزوم وجود دارد.
عمر متوسط ریبوزومها : عمر متوسط ریبوزومها در حدود 6 ساعت است. بنابراین بازسازی پیوسته آنها ضرورت دارد. سرعت بازسازی در یاختههای مختلف 10 تا 100 ریبوزوم در هر ثانیه است. بازسازی ریبوزومها در یاختههای پروکاریوتی در سیتوپلاسم و بیتردید ضمن رونویسی از ژنهای rRNA و در یاختههای یوکاریوتی در ارتباط با هستک صورت میگیرد ترکیبات بازدارنده رونویسی و همچنین سم آمانیتین که در قارچ آمانتیا وجود دارد این بازسازی را متوقف میکنند.
ریخت شناسی ریبوزومها : از دو بخش کوچک و بزرگ تشکیل یافته است. در باسیل کولی ، بخش کوچک کشیده ، خمیده و دارای قسمتی متراکم و پیچیده است و در گودی سطح فوقانی بخش بزرگ قرار گرفته است و در 3/1 طول خود دارای دندانهای کوچک است و مقابل به دندانه دارای قسمتی متراکم و پیچیده است. بخش کوچک حدود 3/1 از حجم کل ریبوزوم را تشکیل میدهد. بخش بزرگ که 3/2 حجم کل ریبوزوم را شامل میشود دارای یک سطح گود (مقعه) و سه زایده است. سطح مقعر جایگاه چسبیدن بخش کوچک ریبوزومی است. زواید بخش بزرگ انگشت مانند ، کوتاه و در انتها مدورند. زایده میانی بزرگتر و زواید جانبی کوچکترند. بخش بزرگ ریبوزوم از نیم رخ حالتی شبیه صندلی را حتی با یک بخش پشتی و در جای دست دارد. در یوکاریوتها بخش بزرگ شبیه باسیل کولی است اما دارای یک زایده طویل است که به سوی سمت راست بخش بزرگ کشیده شده است.
پروتئین سازی نقش اصلی ریبوزومها :پروتئینها از ماکرومولکولهای اساسی یاختههای هستند که بیش از نیمی از وزن خشک آنها را میسازند. در ساختار اندامکها و اجزای فعال یاختهها یافت میشوند و در ساخت و کار آنها نقش بنیادی دارند. ماکرومولکهای پروتئینی از ترکیب اسیدهای آمینه با اتصالهای کووالانسی پپتیدی ایجاد میشوند. در بیوسنتز آنها از جمله ریبوزومها ، RNA های پیامبر ، RNA های ناقل و ... شرکت دارند. وقتی که ریبوزومها در سنتز پروتئینها فعال نیستند اغلب به صورت ذخیرهای از اجزای آزاد در سیتوپلاسم پراکندهاند.
دستگاه گلژی
با مطالعه سلولها توسط میکروسکوپهای نوری و الکترونی به این نتیجه رسیدهاند که دستگاه گلژی هم در یاختههای جانوری و هم در یاختههای گیاهی وجود دارد و یکی از اجزای مهم ساختمانی یاختههاست که بویژه در اعمال ترشحی سلولها فعالیت زیادی دارد. این دستگاه میتواند به صورت شبکهای در مجاورت هسته ، یا به صورت بخشهای هلالی شکل و مجزا از یکدیگر به نام دیکتیوزومها در برشهای یاختهها دیده شوند. دیکتیوزومها در گیاهان پیشرفته ، جلبکها و نیز در خزهها مشاهده شدهاند. در قارچها ، دیکتیوزومها کمیاب هستند و در پروکاریوتها تاکنون دیکتیوزومی شناخته نشده است
ساختمان دستگاه گلژی: واحد ساختمانی یا بخش اصلی تشکیل دهنده دستگاه گلژی دیکتیوزوم است و شکلهای دیگر آن میتوانند از اجتماع تعدادی دیکتیوزوم تشکیل شوند. هر دیکتیوزوم بطور معمول از اجتماع 3 تا 8 ساختمان کیسهای که هر کدام را یک ساکول ، سیسترون با سیسترنا نیز مینامند تشکیل شده است.
ساکول یا سیسترن یا سیسترنا: کیسههای پهن و قرصی شکل غشایی هستند که بخش میانی صاف و وسعتی حدود یک میکرومتر دارند. اما کنارههای کیسه بسیار چین خورده و متراکم است که قدرت جوانه زدن دارند و وزیکولهای کوچکی را ایجاد میکنند. هر ساکول حالت کمانی دارد و یک سطح آن برآمده و سطح دیگر فرو رفته است. ضخامت غشای ساکول همانند غشای شبکه آندوپلاسمی است. سطح سیسترن یا ساکول صاف و بدون ریبوزوماست. بین ساکولهای یک دیکتیوزوم سیتوزول وجود دارد و توسط پروتئینهای رشتهای و لولهای بهم متصل شدهاند. همه ریز لولههای پروتئینی که در سیتوزول بین دو کیسه یا ساکول قرار دارند همسو هستند.
دیکتیوزوم: هر دیکتیوزوم دستگاه گلژی دارای سه سطح یا سه ناحیه است.
1-ناحیه یا قطب محدب: این قطب به نامهای مختلف از جمله سطح نزدیک ، سطح تشکیل ، سطح کروموفیل ، سطح اسموفیل و سطح سیس (Cis) نامیده میشود. این بخش نزدیک به شبکه آندوپلاسمی و گاهی پوشش هستهای قرار دارد و از راه حفرههای گذر یا وزیکولهای انتقالی با شبکه آندوپلاسمی ارتباط دارد و مواد از ناحیه Transition شبکه آندوپلاسمی به دستگاه گلژی میرسد. این سطح کروموفیل یا رنگ دوست است. ساکولهای جدید از این سطح بر روی ساکولهای قدیم قرار میگیرند و به همین جهت سطح تشکیل نیز نامیده میشوند. غشاهای سیترناهای جدید نازکتر از قدیمیها هستند. وزیکولهای کوچکی به نام وزیکولهای انتقالی یا حفرههای گذر به عنوان ساختارهای انتقالی برای حمل مواد از شبکه آندوپلاسمی دانهدار به گلژی در منطقه سیس وارد عمل میشود. گاهی برخی وزیکولها از بخش سیس گلژی به شبکه آندوپلاسمی برگردانده میشوند.
2-ناحیه میانی: چند کیسه یا ساکول دارد که بطور منظم روی هم قرار گرفتهاند. تعداد این کیسهها به نوع سلول بستگی دارد و اغلب نزدیک به 5 است.
3-ناحیه یا قطب مقعر: به نامهای سطح ترشح ، سطح گود یا کاو ، سطح بلوغ ، منطقه ترانس ، سطح کروموفوب یا رنگ گریز نیز خوانده میشود. این سطح دور از شبکه آندوپلاسمی و در مجاورت کیسههای ترشحی و گرانولهای ذخیرهای قرار دارد و مواد از این طریق از گلژی خارج میشوند و با واسطه حفره گلژی به سوی بخشهای دیگر از جمله غشای سیتوپلاسمی میروند. در این سطح ساکولها یا سیسترناهای قدیمی به صورت حفره یا وزیکول در میآیند که مواد ترشحی در آنها وجود دارد.
ترکیب شیمیایی دستگاه گلژی: اساس ترکیبشیمیایی دستگاه گلژی فسفولیپو پروتئینی است. این دستگاه حاوی پلی ساکاریدها ، مواد قندی مثل گلوکز آمین ، گالاکتوز ، گلوکز ، مانوز و فوکوز هستند. آنزیمهایی در بخشهای مختلف دیکتیوزوم وجود دارد. نظیر ویتامین پیروفسفاتاز ، فسفاتازهای اسیدی ، نوکلئوتیدآدنیندینوکلئوتیدفسفاتاز ، گلوکز6- فسفاتاز و NADH-سیتوکروم ردکتاز که دو تای آخر از آنزیمهای شاخص شبکه آندوپلاسمی میباشند. حضور آنها در دستگاه گلژی که در قسمت لبههای متورم کیسه قرار دارند نشانه ارتباط شبکه آندوپلاسمی و دیکتیوزوم است. یکی از عمدهترین و شاخصترین گروه آنزیمی بخش گلژی گلیکوزیل ترانسفرازها هستند که با انتقال قندها به پروتئینها و به لیپیدها موجب تشکیل گلیکو پروتئین و گلیکو لیپید میشوند. ضمنا آب ، مواد معدنی و گلیکو پروتئین از دیگر ترکیبات شیمیایی گلژی هستند.
اعمال دستگاه گلژی: این دستگاه اعمال زیاد و مهمی را انجام میدهد و از آن به پلیس راه سلول یاد میکنند. اعمال آن را تیتروار بیان میکنیم: پردازش و آماده سازی محصولات تازه سنتز شده سلولی. گلیکوزیلاسیون پروتئینهای ترشحی: این فرایند در شبکه آندوپلاسمی دانهدار آغاز میشود اما طویل شدن و پردازش زنجیره پلیساکارید در گلژی انجام میگیرد. سولفاتاسیون: افزودن گروههای سولفات به پروتئینها در سطح دور یا ترانس انجام میگیرد. افزودن گروههای فسفات به پروتئینها. راهنمایی پروتئینها به سوی هدف نهایی. دخالت در سازماندهی برخی از اندامکهای سلولی از جمله لیزوزومها. دخالت در تشکیل ، گسترش و رشد غشای سلولی. دخالت در ترشحات نورونی یا تشکیل کیسههای سیناسپی محتوی نوروترانسیمتر، ترشح موسیلاژها و مواد ژلهای با زیر بنای پلی ساکاریدهای اسیدی بویژه درسلولهای گیاهی. دخالت در تولید و ترشح پولک و پوشش سیلیسی سطح جلبکها. دخالت در اگزوسیتوز سلول. ایجاد تغییرات شیمیایی در مولکولها.
هسته
هسته محل ذخیره اطلاعات ژنتیکی و مرکز کنترل سلول یوکاریوتی است. محتویات هسته در یوکاریوتها توسط غشای هسته احاطه شده است و اندامکی به نام هسته را بوجود آورده است. هسته در بیشتر سلولها کروی یا بیضوی است.
شکل و محل و تعداد هسته در سلولها: در سلولهای پارانشیمی بالغ گیاهان عدسی شکل، در سلولهای عضلانی مخطط جانوران و سلولهای پروکامبیومی گیاهان استوانهای شکل ، در سلولهای آبکش بالغ و سلولهای انگل زده چند بخشی است. در عدهای از سلولها مثل گویچههای سفید خون چند هستهای و یا سلولهای استئوکلاست (استخوان خوار). در بیشتر سلولها هسته در مرکز قرار دارد. در سلولهای گیاهی به علت رشد واکوئلها ، هسته در کنار غشا قرار میگیرد و در سلولهای عضلانی مخطط هسته در بخشهای کناری قرار دارد. در جلبک استابولاریا هسته در بخش ریزوئیدی (ریشه نما) یا مجاور با آن قرار دارد. اغلب سلولها دارای یک هسته هستند. با وجود این برخی جانداران ابتدایی و یا سلولهای جانداران پیشرفته بیش از یک هسته دارند. برای مثال حدود 20 درصد از سلولهای کبدی و یا عده زیادی از سلولهای ریسه قارچها دو هستهای هستند. سلولهای عضلانی مخطط ساختمان سنوسیتی دارند یعنی در یک سیتوپلاسم مشترک چندین هسته پراکنده است. این سلولها ابتدا یک هستهای بودهاند که به دلیل تقسیمات مکرر هسته بدون آنکه سیتوپلاسم تقسیم شود به حالت سنوسیتی درآمدهاند.
نسبت حجم هسته به حجم سیتوپلاسم را نسبت نوکلئوپلاسمی میگویند. این نسبت برای سلولهایی که در یک مرحله رشد و در شرایط مشابه باشند ثابت است.
پوشش هستهای: اطراف هسته سلولهای یوکاریوتی را پوشش هستهای شامل غشای بیرونی، غشای درونی ، فضای بین دو غشا و منافذ هستهای پوشانیده است.
-غشای بیرونی: از دو لایه فسفولیپیدی و پروتئینهای پراکنده در بین آنها تشکیل شده است که شباهت زیادی به غشای شبکه آندوپلاسمی دارد و در سطح آن ریبوزومها قرار گرفتهاند. بخشهایی از غشای بیرونی با شبکه آندوپلاسمی دانهدار ، پیوستگی دارد و منشا شبکه آندوپلاسمی از غشای هسته است.
-فضای بین دو غشا: فضای بین دو غشای یا فضای دور هستهای فضایی به وسعت 60 تا 100 آنگستروم است که وسعت آن در همه جای پوشش هستهای یکنواخت نیست. در برخی نواحی وسیعتر و در محل منافذ یا سوراخهای هستهای که دو غشا پوشش هستهای بهم میرسند وسعت فضای دور هستهای به صفر میرسد.
-غشای داخلی: غشایی زیستی به ضخامت حدود 60 تا 70 آنگستروم ، شبیه غشای شبکه آندوپلاسمی و فاقد ریبوزوم است. غشای داخلی با واسطه پروتئینهای لامینایی با کروماتین ارتباط دارد.
-منافذ غشای هسته: در پوشش هستهای ساختمانهای پروتئینی فعال و ویژهای به اسم منافذ هستهای وجود دارد. وجود این منافذ بوسیله هرتویگ در سال 1876 برای اولین بار پیشبینی شد. قطر منافذ به اندازهای است که به مولکولهای پروتئین ، انواع RNAها و حتی زیر واحدهای ریبوزومی اجازه عبور میدهد. پروتئینهای سیتوپلاسمی که وارد هسته میشوند از جمله پروتئینهای هیستونی دارای یک بخش نشانه هستند که به کمک آن از بازگشت آنها به سیتوپلاسم جلوگیری میشود. منافذ هستهای عبور یونهای منفی را تسهیل میکنند. منافذ هستهای ساختمانهای دائمی و پایدار نیستند و متناسب با نیاز سلول ایجاد یا ناپدید میشوند. در سلولهای با فعالیت متابولیکی بالا که مبادله مواد بین هسته و سیتوپلاسم زیاد است تعداد منافذ هسته نیز زیاد است و در سلولهایی که تبادلات هسته و سیتوپلاسم کم است تعداد منافذ کاهش مییابد. هر منفذ بوسیله مجموعهای از ذرات متراکم احاطه شده است.
این ساختمانهای پروتئینی را بر روی هم مجموعه منفذی یا منفذ پیچیده هستهای مینامند که شامل بخشهای زیر است. 1-یک حلقه یا آنولوس که از 8 پروتئین گرانولی کناری تشکیل شده است و در سطح سیتوزولی قرار دارد. 2-یک حلقه یا آنولوس که این هم از 8 پروتئین گرانولی کناری تشکیل شده است و در سطح نوکلئوپلاسمی قرار دارد. 3-کانال مرکزی یا درپوش که این کانال محل عبور مواد میباشد و در مرکز منفذ قرار دارد. 4-منفذ از ترکیباتی به نام Annular Material پر شده و به سمت نوکلئوپلاسم (شیره هسته) و سیتوپلاسم بیرون زده است.
شیره هسته( نوکلئوپلاسم یا کاریولنف ): شیره هسته مایعی است که درون هسته را پر کرده است و از نظر کلی شبیه سیتوزول و کمی متراکمتر از آن با PH اسیدی است. شیره هسته یا ماتریکس هسته حاوی آب، 10 درصد از کل پروتئینهای هستهای ، 30 درصد از کل RNA و 2 تا 5 درصد از کل فسفولیپیدهای هستهای را شامل میشود. مقدار کمی لیپید و نیز مقداری گلوسیدهای (قندها) موثر در تشکیل نوکلئوتید مثل ریبوز و دزوکسی ریبوز در آن وجود دارند. در شیره هسته یونهای Na+، -Cl، Ca2+، K+ و SO42- وجود دارد. یونهای Na+ موجود در هسته ده برابر بیشتر از یونهای موجود در سیتوپلاسم میباشد. و از این لحاظ مساوی محیط خارج سلول است. یون Na+در هسته برای نگهداری ساختمان مولکول DNA لازم میباشد. یون Ca2+مانع تجمع هیستونها بر روی DNA و اثری در جهت فعال کردن تنظیم بیان ژن و افزایش نسخه برداری دارد. پروتئینهای شیره هسته: 1-پروتامینها : از مهمترین پروتئینهای موجود درشیره هسته سلولهای جنسی و زایشی هستند که خاصیت قلیایی دارند. 2-پروتئینهای هیستونی : با دارا بودن خاصیت قلیایی به DNA متصل شده و نوکلئوزومها یا واحدهای تکراری DNA را میسازند. 3-پروتئینهای غیر هیستونی : دارای خاصیت اسیدی هستند. 4-پروتئینهای آنزیمی : پروتئینهای آنزیمی شیره هسته شامل DNA پلیمرازها ، RNA پلیمرازها ، لیگازها ، DNase ، RNase ، GTPase ، ATPase ، نوکلئوزید فسفریلاز است.
ساختمان شیره هسته: 1-گرانولهای بین کروماتینی ( ICG ) : ذراتی است به قطر 20 تا 25 نانومتر که توسط رشتههایی به یکدیگر متصل شدهاند و به فرم دستجاتی در فضای بین کروماتین اکثر هستهها دیده میشود. 2-گرانولهای اطراف کروماتینی ( PCG ): در اطراف هتروکروماتین متراکم قرار داشته و مانند گرانولهای منفرد به نظر میآیند. این گرانولها به قطر 30 تا 50 نانومتر بوده و توسط گرانولهایی به قطر 25 نانومتر احاطه شدهاند. این گرانولها در بسیاری از هسته سلولها دیده شده و از تراکم فیبرهای بسته بندی شده به قطر 3 نانومتر تشکیل شدهاند. این گرانولها از RNA دارای وزن مولکولی کم و ضریب رسوب S7/4و حداقل 2 پروتئین تشکیل شده است.
اسکلت هستهای: مجموعه منفذی شبکه لامینایی به علاوه اسکلت هستهای درونی را روی هم اسکلت هستهای گویند.
شبکه لامینایی: شبکه لامینائی یا لامینها پروتئینهای خاصی هستند که تریمرهایی تشکیل میدهند متشکل از سه مونومر که با A ، B ، C یا a ، b ، c معرفی میشوند. تریمرهای لامینایی که از سه مونومر A ، B و C تشکیل یافتهاند همانند شبکه تورینهای بهم میپیوندند و اسکلت هستهای را میسازند. بخش محیطی (اطرافی) اسکلت هستهای تراکم بیشتری دارد و بخش درونی آن کم تراکمتر و دارای حالت اسفنجی است. شبکه لامینایی را اغلب شبکه بسیار ظریفی میدانند که در مقابل سطح درونی پوشش هستهای قرار گرفتهاند و با مجموعههای منفذی اتصالهایی دارد. شبکه لامینایی ساختمانی ظریف اما چسبنده دارد که پس از حذف پوشش هستهای و حل کردن پروتئین و DNAی موجود در کروماتین بصورت پاکت نازکی باقی میماند و اندازه و حالت هسته را حفظ میکند. لامین نقش ساختمانی مهمی در تعیین شکل و وضعیت هسته بازی میکند. لامینها مولکولهای بسیار پایداری هستند. به حسب وضع لامینها در طول تقسیم سلولی دو نوع لامین در نظر میگیرند. لامینایی که همیشه چسبیده به پوشش هستهای باقی میماند (لامین Bدر پستانداران) و آنهایی که هنگام تقسیم در سیتوپلاسم حل میشوند (لامین A و C در پستانداران). لامینها به اندازه کافی بخشهای آبگریز برای نفوذ به دو لایه لیپیدی غشای داخل هسته را ندارند اما با واسطه یک نوع از پروتئینهای درون غشایی به آن متصلند.
اسکلت هستهای درونی : هنگامی که هستهها جدا شده از سلول بوسیله نوکلئازها از جمله DNase و RNase که به ترتیب DNA و RNA را هضم میکنند یا با محلولهای نمکی قوی که پروتئینهای کروی را حل میکنند، تیمار شوند یک شبکه سه بعدی درون هستهای باقی میماند که با میکروسکوپ الکترونی قابل مشاهده است و در مجموعه شیره هسته پراکنده است. این ساختمان را اسکلت درونی هستهای میگویند. به نظر میرسد که این شبکه برای سازمانیابی کروماتین مهم است. اسکلت هستهای درونی از دو شبکه روی هم تشکیل شده است که عبارتند از: 1-شبکه اول از پروتئینهای رشتهای ساخته شده و نقش پشتیبان را برای شبکه دوم دارد. 2-شبکه دوم از پروتئینهای گویچهای یا کروی ساخته شده که بین آنها پروتئینهای آنزیمی دخالت کننده در رونویسی و همانند سازی نیز در بین آنها وجود دارد.
هستک: هستک در هسته اینترفاز دیده میشود از مرحله پروفاز تا اوایل تلوفاز دیده نمیشود. هستک یک اندامک درون هستهای و بدون غشا در شیره هسته میباشد. تعداد معمول آن یک یا دو عدد در هسته هر سلول ، گاهی چند عدد و در هسته اووسیت دوزیستانتعداد زیادی هستک وجود دارد و اغلب کروی شکل و به صورت ذرات متراکم هستند. بین درشتی هستک و فعالیت بیوسنتزی پروتئینی سلول وابستگی وجود دارد. هرچه سلولها دارای سنتز پروتئین بیشتر باشند هستکهای درشتتری دارند مثل اووسیتها ، سلولهای ترشحی و نورونها. در مقابل در اسپرماتیدها و سلولهای عضلانی هستکها کوچکترند. هستک حاوی RNA فراوان است و یک منطقه کروماتینی متراکم و کم و بیش حلقهدار اطراف هستک را احاطه میکند. هستک جایگاه تشکیل ریبوزوم است.
کروماتین: ترکیب اصلی هسته ، کروماتین است. شبکه کروماتینی از درهم رفتن رشتههای کروماتینی تشکیل شده و این رشتهها در حقیقت حالت بسیار کم تراکم شدهای ازکروموزومها هستند. رشد کروماتین یا DNAی اینترفازی ، مجموعه مولکولی پیچیدهای است که در آن DNA ، دارای اطلاعات ژنتیکی و پروتئینهای مختلف وابسته به آن نقش ساختمانی یا عملی و نیز مقداری از RNAها وجود دارد.
پراکسیزوم
در یاختههای گیاهی و جانوری وجود دارند. نام آنها از آب اکسیژنه گرفته شده که محصول فعالیت بسیاری از آنزیمهای در پراکسیزومهاست. این اندامک را میتوان بوسیله آنزیم موجود در آن (کاتالاز) شناخت و بوسیله سانتریفوژ افتراقی از یاختههای کبدی جدا کرد. قطر این اندامکها 7/0-6/0 میکرون و تعدادشان در یاخته حدود100-70 عدد است. غشای آنها نازکتر از غشای پلاسمایی و بسیار شبیه به غشای شبکه آندوپلاسمی و غشای بیرونی میتوکندری است.
آنزیمهای پراکسیزومها: ماده زمینهای پراکسیزومها انزیمهای فراوانی از نوع اکسایشی دارد که تسریعکننده واکنشهایی هستند که موجب انتقال الکترونها و اتمهای هیدروژن میشوند. معمولترین آنزیم موجود در غشا سیتوکرم 5b و NADH-سیتوکرم 5b ردوکتاز که به عنوان پروتئینهای اساسی همراه شبکه آندوپلاسمی هستند. قسمت اعظم آنزیمهای ماده زمینهای را کاتالازها و پراکسیدازها تشکیل میدهند که باعث سوخت و ساز بسیاری از مواد میشوند. آنزیمهای موجود در پراکسیزومها مربوط به متابولیسم آباکسیژنه هستند. این آنزیمها عبارتند از: یورات اکسیداز، دیآمینواکسیداز، هیدروکسیلیکاسیداکسیداز که در بافتها آباکسیژنه تولید میکنند. آباکسیژنه فرآورده خطرناکی است که از نظر شیمیایی شدیدالعمل میباشد. پراکسیزومها در اثر مبارزه با آب اکسیژنه، آنها را از بین میبرند. سه آنزیم مذکور در پراکسیزومهای پرندگان و دوزیستان به مقدار فراوان وجود دارند که پورین ها را میسوزانند. علاوهبر این آنزیمها، آنزیمهای دیگری نیز به مقدار کم در پراکسیزوم وجود دارند که عبارتند از: هیدراتازها، دهیدراتازها، ترانس آمینازها و ردوکتازها. بعضی از این آنزیمها در غشای شبکه آندوپلاسمی زبر ساخته میشوند و به همین دلیل شبکه آندوپلاسمی را منشأ پراکسیزوم میدانند. آنزیمهای دیآمینواکسیداز، اسیدهای آمینه را اکسید میکنند. این عمل یکی از ویژگیهای مهم یاخته برای ثابت نگه داشتن رژیم پروتئینی است. پراکسیزومهای گیاهان سبز نیز محتوی آنزیمهایی هستند که واکنشهای تنفسی نوری اکسایشی را که نوعی جریان کوتاه سوخت و سازی فتوسنتزی است، انجام میدهند.
نقش پراکسیزومها: پراکسیزومها نقشهای متنوعی دارند که مهمترین آن تجزیه آب اکسیژنه است. پراکسیزومهای پستانداران توانایی اکسایش اسیدهای چرب به واحدهای کوآنزیم A دارند.
کلرو پلاست
کلروپلاست
کلروپلاست معمولا از میتوکندری بزرگتر است و شباهت زیادی به میتوکندری دارد و جایگاه فرآیند فتوسنتز میباشد. کلروپلاستها جز گروهی از اندامکها هستند که این اندامکها پلاستید نام دارند. پلاستیدها در کلیه سلولهای گیاهی یافت میشوند و شامل اتیوپلاست ، کلروپلاست ، کروموپلاست ، آمیلوپلاست و الایوپلاست هستند. وجه مشترک تمام پلاستیدها این است که تمام آنها از اندامک کوچک اولیهای به نام پروپلاستید ایجاد میشوند. پروپلاستید که پیش ساز کلیه پلاستیدها است. بسته به بافت گیاه و پیامهای محیطی به انواع گوناگون پلاستها تمایز پیدا میکند. کلروپلاست تنها پلاستیدی است که کلروفیل دارد و عمل فتوسنتز را انجام میدهد.
اندازه کلروپلاست: کلروپلاستها اندازه بسیار متفاوتی دارند. طول آنها از حدود 2 تا بیش از 30 میکرون میرسد. در گیاهان پیشرفته طول کلروپلاستها 3 تا 10 میکرومتر ، عرض آنها 1 تا 3 و ضخامتشان 1 تا 2 میکرومتر است. اندازه کلروپلاست به ویژگیهای وراثتی ، سن یاخته و دیگر ویژگیهای فیزیولوژیکی یاخته وابسته است. یاختههای پلی پلوئید کلروپلاستهای درشتتری از یاختههای دیپلوئید دارند.
رنگ کلروپلاست: کلروپلاستها به دلیل داشتن کلروفیل اغلب سبز رنگ هستند اما در برخی شرایط فیزیولوژیکی یا بر حسب نوع یاخته و میزان نسبی رنگیزههای غیر کلروفیلی ممکن است به رنگهای دیگری دیده شوند. در جلبکهای قهوهای و قرمز ، رنگ سبز کلروفیل بوسیله سایر رنگیزهها پوشیده شده است.
تعداد و محل کلروپلاست: تعداد کلروپلاست بر حسب نوع یاخته ، گونه گیاهی و سن یاخته تغییر میکند. تعداد کلروپلاستها در هر میلیمتر مربع برگ کرچک به حدود 400 هزار میرسد و یک درخت ممکن است تا12 10عدد کلروپلاست داشته باشد. کلروپلاستها در یاختههای جلبکها و گیاهان مختلف در بخشهای مختلف یاخته قرار میگیرند. بطور معمول در بخشهای کنارییاخته که امکان دریافت نور بیشتر است فراوانی بیشتری دارند.
در ساختمان کلروپلاستها سه بخش اصلی شامل پوشش پلاستی ، ماده زمینهای یا استروما و ساختمانهای غشایی درونی قابل تشخیص است.
پوشش پلاستی:1-غشای خارجی: ضخامت متوسط حدود 60 آنگستروم دارد و از نوعغشاهای زیستی واحد است. این غشا صاف است، ریبوزوم ندارد و سد بین سیتوزول و درون پلاست است. 2-اطاق خارجی: فضای بین دو غشا وسعت متوسط حدود 100 تا 200 آنگستروم دارد و از مایعی دارای آب ، ترکیبات مختلف آلی ، مقدار کمی نمکهای کانی و یونهای حاصل از آنها پر شده است. 3-غشای داخلی: ویژگیهای عمومی شبیه غشای خارجی دارد. ضخامت متوسط آن حدود 60 آنگستروم است. گرچه غشای داخلی میتواند چین خوردگیهایی را به درون پلاست داشته باشد. اما نظریه کنونی بر این است که سیستمهای غشایی درونی کلروپلاست اساسا مستقل از غشای داخلی است. 4-اطاق داخلی: ماده زمینهای یا استروما اطاق داخلی کلروپلاست را پر کرده است. در استروما اجزای قابل رویت با میکروسکوپ الکترونی مانند سیستم غشاهای درونی ، مولکولهای DNA مشابه با پروکاریوتها ، ریبوزومهای از نوعs 70 به حالت منفرد یا پلیزوم. در استروما اغلب ذرات نشاسته نیز وجود دارد. استروما دارای آنزیمهای مختلف از جمله آنزیمهای واکنشهای مرحله تاریکی فتوسنتز و آنزیمهای لازم برای بیوسنتز پروتئینهاست.
سیستم غشایی درون کلروپلاست:در استرومای کلروپلاستها ساختمانهای غشایی زیادی وجود دارند که مقدار آنها و نوع آرایششان به حسب نوع گیاه و ویژگیهای فیزیولوژیکی یاختهها متفاوت است. این ساختمانها تیلاکوئید نام دارند. این غشاها با سازمان یافتگی بسیار ویژه خود جایگاه انجام واکنشهای مرحله نوری فتوسنتز هستند و روی این غشاها رنگیزههای نوری میباشد.
کلروپلاست جایگاه فتوسنتز: فتوسنتز فرایندی است که در گیاهان سبز برای تولید مواد غذایی بهکار میرود که با استفاده از دیاکسیدکربن و نور خورشید انجام میشود. فتوسنتز شامل دو سری واکنش وابسته به نور و غیر وابسته به نور است. واکنشهای غیر وابسته به نور یا واکنشهای تاریکی در استرومای کلروپلاست صورت میگیرد و طی آن انرژی شیمیایی لازم برای انجام واکنشهای مرحله نوری تامین میشود. این مرحله در بیشتر گیاهان در شب انجام میشود. در واکنشهای مرحله نوری با استفاده از دیاکسید کربن و نور خورشید انواع مختلف کربوهیدراتها ساخته میشود.
ژنوم کلروپلاست:کلروپلاست مانند میتوکندری DNA دارد و در آن همانند سازی ، رونویسی وپروتئین سازی مستقل از هسته صورت میگیرد. این فرایندها در بستره کلروپلاست انجام میگیرد. به نظر میرسد DNA کلروپلاستها مانند DNA میتوکندریها به غشای داخلی کلروپلاست چسبیدهاند. اندازه ژنوم کلروپلاست در تمام گیاهان مشابه است. DNA کلروپلاستها ملکولهایی حلقوی هستند. ژنوم کلروپلاست 120 ژن دارد و محصولات شناخته شده آنها شامل RNAهای ریبوزومی ، tRNAها ، برخی زیر واحدهای RNA پلیمراز ، برخی از پروتئینهای ریبوزومی و تعدادی از آنزیمهایی است که در فتوسنتز نقش دارند.
لیزوزوم
هر یاخته یوکاریوتی دارای گروهی از اندامکهای سیتوپلاسمی به نام لیزوزومهاست که عمل اصلی آنها گوارش درون یاختهای و برون یاختهای است. لیزوزومها کیسههای محتوی آنزیمهای هیدرولاز اسیدی یک غشایی هستند. غشای لیزوزوم شبیه غشای پلاسمایی است ولی مقدار لیستین آن زیادتر و ضخیمتر از غشای میتوکندری است و قابلیت تلفیق با غشاهای دیگر از جمله وزیکولهای آندوسیتوزی را دارد که علت آن زیاد بودن لیپیدهای غشایی است.
لیزوزومها در سلولهای گیاهی ، جانوری و تک سلولیها وجود دارند. باکتریها لیزوزوم ندارند. لیزوزومها را در حکم کیسههای خودکشی و یا نارنجک درون سلولی مینامند که تخریب غشای آن میتواند موجب تجزیه مواد و اجزای درون سلول شود.
آنزیمهای لیزوزومی: آنزیمهای لیزوزومی عمل هیدرولازی دارند و ساختمان گلیکوپروتئینی دارند. این آنزیمهادر PH اسیدی فعالند و PH مناسب عمل آنها حدود 5 – 5/4 است. در لیزوزوم انواع مختلفی از آنزیمهای هیدرولازی وجود دارند که تعدادی از آنها عبارتند از: 1-آنزیمهای هیدرولیز کننده پروتئینها شامل پروتئاز و پپتیدازها. مثالهای این دسته از آنزیمها عبارتند از کاتپسین ، کربوکسی پپتیداز A ، B ، C و گلوتامات کربوکسیلاز. 2-آنزیمهای هیدرولیز کننده لیپیدها مانند استرازها ، فسفولیپازها.3 -گلوسیدازها که بر روی مواد قندی اثر میگذارند مثل آنزیم آلفا 1 و 4- گلوکوزیداز ، بتا گلوکورونیداز ، آریل سولفاتاز A ،B و بتا گالاکتورونیداز و آلفا مانوزیداز. 4-آنزیمهای هیدرولیزکننده اسیدهاینوکلئیک مانند DNase ، RNase. 5-فسفاتازها مثل اسید فسفاتاز ، فسفودی استراز ، فسفاتیدیک اسید فسفاتاز.
ساختار غشای لیزوزوم: مطالعات نشان میدهد که گلیوکوپروتئین به مقدار زیاد در این غشاها وجود دارد. این پروتئینها به شدت گلیکوزیله شدهاند و بطور قابل توجهی در مقابل تجزیه توسط هیدرولازهای اسیدی ماتریکسی لیزوزوم مقاومند و لیزوزوها را به صورت یک مجموعه بسته نگه میدارد. غشای لیزوزوم قابلیت تلفیق با سایر غشاها را دارد و از مقدار زیادی لیستین تشکیل شده است. غشای لیزوزوم بوسیله آنزیمهای درون آن تا حدی گوارش مییابد. اما بطور دائم ترمیم میشود، این عمل نیاز به انرژی زیاد دارد و از آنجایی که سلول مرده نمیتواند این انرژی را تامین کند در نتیجه آنزیمهای هیدرولازی درون لیزوزوم آزاد شده و سبب از بین رفتن اندامکها و خود سلول میشوند.در غشای لیزوزوم پمپهای پروتئینی وابسته به ATP وجود دارند که با مصرف انرژی پروتون H+ را وارد لیزوزوم میکند تا محیط اسیدی با PH حدود 5/4 تا 5 ایجاد کرده و شرایط اسیدی برای آنزیمهای هیدرولازی لیزوزوم فراهم و شیب PH را در غشای لیزوزوم برقرار نماید که نتیجه آن PH پایینتر از 5 در ماتریکس لیزوزوم است. از طرف دیگر تراکم یونهای H+ در مجاورت سطح درونی غشای لیزوزوم زیاد است و PH بسیار کاهش یافته و حتی تا حدود 2 میرسد و این PH پایینتر از PH مناسب برای فعالیت آنزیمهای هیدرولازی لیزوزومی یعنی4-5 است. در نتیجه آنزیمهای هیدرولازی لیزوزوم بر روی غشا تاثیر ندارند. یونها هم در این عمل محافظتی نقش دارند.
عوامل مخرب غشای لیزوزوم : 1-عوامل مکانیکی: مثل ضربه ، لغزشها ، ارتعاشات و صوتهای موسیقی. 2-عوامل فیزیکی: مانند گرما و سرمای بیش از حد ، انجماد و گرم کردن مجدد. 3-عوامل صوتی: صدای رعد و برق ، امواج ناشی از شکست دیوار صوتی. 4-عوامل شیمیایی و هورمونی: افزایش CO2 ، اکسیژن یونی ، سیلیس ، قلع و روی ، سموم.هورمونهای جنسی یا استروئیدها ، ویتامینهای قابل حل در چربی A،D ، E و K ، عدهای از آنتی بیوتیکها و برخی آنزیمهای تجزیه کننده از عوامل شیمیایی مخرب غشای لیزوزوم هستند. کورتیزول نقش پایدارکننده غشای لیزوزوم را دارد. 5-عوامل زیستی: مانند ویروسها ، 6-عوامل روحی مانند تنش ،اضطراب ، شوک ، خستگی ، کار سنگین از عوامل مخرب غشای لیزوزوم هستند. آرامش روانی ، اکسیژن کافی و تغذیه مناسب از عوامل پایدارکننده غشای لیزوزوم میباشند.
نقشهای لیزوزوم : 1-گوارش درون سلولی: مواد گوناگون به روشهای فاگوسیتوزی و اتوفاژی به لیزوزومها میرسند. گوارش آنها توسط آنزیمهای لیزوزومی درون لیزوزومها صورت میگیرد و مواد حاصل از گوارش با عبور از غشای لیزوزوم به سیتوزول میرسند و مسیر سوخت و ساز خود را میگذرانند. 2-گوارش برون سلولی: برای مثال سلولهای استخوان خوار (استئوکلاستها) که در مغز زرد استخوان قرار دارند با آزاد کردن هیدرولازهای لیزوزومی موجب تخریب سلولهای استخوانی میشوند. 3-دخالت در تمایز سلولی و از بین بردن اندامکها. 4-دخالت در پدیده اتولیز و مبارزه با فقر غذایی. 5-دخالت در ایمنی سلولها: لیزوزومها باکتریها و ویروسهای وارد شده به سلول را توسط آنزیمهای خود تخریب میکند و از بین میبرد. 6-تجمع مواد سمی از جمله جیوه در لیزوزومها. 7-لیزوزومهای گیاهی با داشتن آنزیم های مختلف از جمله آلفا آمیلاز ، نوکلئازها در گوارش درون سلولی و برون سلولی و فرآیندهای رشد و نمو دخالت دارند.
میتو کندری
میتوکندری
نام میتوکندری ترکیبی است از دو کلمه یونانی Mito به معنای رشته و Chandrion به معنی دانه. چون این اندامک اغلب رشتهای یا به صورت دانههای کوچک در سیتوپلاسم همه سلولهای یوکاریوتی وجود دارد. میتوکندریها در تمام سلولها دارای تنفس هوازی به جز در باکتریها کهآنزیمهای تنفسی آنها در غشای سیتوپلاسمی جایگزین شدهاند وجود دارند. این اندامکها ، نوعی دستگاه انتقال انرژی هستند که موجب میشوند انرژی شیمیایی موجود در مواد غذایی با عمل فسفوریلاسیون اکسیداتیو ، به صورت پیوندهای پرانرژی فسفات(ATP) ذخیره شود.
شکل و اندازه میتوکندری و تغییرات آنها: شکل میتوکندریها متغیر اما اغلب رشتهای یا دانهای میباشند. میتوکندریها در برخی مراحل عمل خود میتوانند به شکلهای دیگری درآیند. مثلا ، یک میتوکندری طویل ممکن است در یک انتهای خود متورم شده و یه صورتی شبیه گرز درآید. مثلا در سلولهای کبدی چند ساعت بعد ورود غذا یا ممکن است میان تهی شده و شکلی شبیه راکت تنیس به خود بگیرد. گاهی میتوکندریها حفره مانند شده و دارای بخش مرکزی روشنی میشود. اما بعد از مدتی ، تمام این تغییرات به حالت اول برمیگردد. اندازه ابعاد میتوکندریها نیز متغیر است و در بیشتر سلولها ضخامت آنها µm 50 و طول تاµm 7 میرسد. اما متناسب با شرایط محیطی و نیز مرحله عمل سلول ، فرق خواهد کرد. در سلولهایی که هم نوع هستند یا دارای عمل مشترک میباشند دارای اندازه ثابت میباشند.
ساختمان میتوکندری: 1-غشای خارجی حدود 75 - 60 آنگستروم ضخامت دارد و از نوعغشاهای زیستی با ساختمان سه لایهای میباشد. این غشا صاف و فاقد چین خوردگی است و هیچ ریبوزومی به آن نچسبیده، گاهی توسط شبکه آندوپلاسمی احاطه میشود اما هیچگاه پیوستگی بین این دو دیده نشده است. 2-اطاق خارجی زیر غشای خارجی ، فضایی در حدود 200- 100 آنگستروم وجود دارد که به آن اطاق خارجی گفته میشود. که شامل دو بخش است: فضای بین دو غشا و فضای درون تاجها یا کریستاها یا کرتها. اما در برخی جاها غشای داخلی و خارجی بهم چسبیده و اندازه این فضا تقریبا صفر میشود. در این مناطق در مجاورت دو غشا ، تراکمی از ریبوزومهای سیتوپلاسمی دیده میشود. به خاطر همین در نظر گرفته شده که این مناطق ، محل عبور پروتئینهای مورد نیاز از سیتوزول به میتوکندری میباشند.
در این اطاق ، ترکیباتی مثل آب ، نمکهای کانی و یونها ، پروتئینها ، قندها ، و چربیها CO2 ، O2، ATP و ADP وجود دارند. مقدار آب ، بر اندازه کریستاها و در نتیجه بر ساخت ATP تاثیر گذار است. 3-غشای داخلی ضخامتش مثل غشای خارجی است اما ترکیب شیمیای آن فرق میکند. دارای چینخوردگیهای فراوانی است که به چینها ، تاج یا کریستا گفته میشود. این چینها برخلاف سلولهای گیاهی ، در سلولهای جانوری منظم قرار گرفتهاند. 4-اطاق داخلی فضای درونی میتوکندری که بوسیله غشای داخلی دربرگرفته شده، اطاق داخلی گویند. که از ماده زمینهای یا بستره پرشده است که ترکیب و ویژگیهای کلی آن ، شبیه سیتوزول میباشد و دارای آنزیمهای خاص و ریبوزوم خاص خود (s70شبیه سلولهای پروکاریوتی) میباشد. تعداد DNA ، بر حسب نوع و سن سلول فرق میکند و مثل پروکاریوتها ، دارای سیتوزین و گوانین زیادی است در نتیجه در مقابل گرما مقاوم میباشد.
ژنوم میتوکندری: بررسیها نشان میدهد که DNA سازی در میتوکندری صورت میگیرد. علاوه بر همانند سازی RNA و DNA سازی، پروتئین سازی هم در میتوکندری صورت میگیرد. این فراینده توسط آنزیمها و ملکولهای خاص خود اندامک صورت میگیرد DNA میتوکندری اغلب موجودات حلقوی است. جایگاه DNA در ماده زمینه میتوکندری و بعضی مواقع چسبیده به غشای داخلی میتوکندری است. ژنوم میتوکندری سلولهای اغلب جانوران از 20 - 15 هزار جفت نوکلئوتید تشکیل یافته است و ژنوم میتوکندری در پستانداران حدود 10برابر کوچکتر ازژنوم هستهای است. محصولاتی که توسط DNA میتوکندری رمز میشوند شامل RNAهای ریبوزومی میتوکندری tRNAها و برخی از پروتئینهای مسیر تنفس میباشد. بعضی از پروتئینهای میتوکندری نیز در هسته رمز میشوند و پس از ساخته شدن در سیتوزول وارد اندامک میشوند. مثال مفروض از صفتی که توسط ژنوم میتوکندری تعیین میشود، جهت پیچش صدف در حلزون است که از وراثت سیتوپلاسمی تبعیت میکند. در حقیقت این صفات توسط ژنوم میتوکندری که همراه میتوکندریهای موجود در سیتوپلاسم وارد سلول تخم میشوند، انتقال مییابد و توارث به صورت تک والدی در اکثر آنها میباشد.
نقش زیستی میتوکندری: 1-تنفس هوازی سلولها:تمام مواد انرژیزا ، ضمن تغییرات متابولیکی درون سیتوپلاسمی با واسطه ناقلین اختصاصی به بستره میتوکندری میرسد.گلوکز بعد از تبدیل به استیل کو آنزیم A طی گلیکولیز به میتوکندری وارد میشود تا در چرخه کربس استفاده شود و اسیدهای چرب بوسیله کارنیتین به داخل میتوکندری حمل شده که اینها هم سرانجام به استیل کو آنزیم A تبدیل میشوند. اسیدهای آمینه بعد از ورود به بستره به استیل کوآنزیم A تبدیل میشوند.با انجام هر چرخه کربس که با استفاده از یک استیل کوآنزیم A در بستره میتوکندری آغاز میشود، علاوه بر CO2 و H2O سه مولکول نیکوتینآمیدآدنیندی نوکلئوتید و یک مولکول FADH2 و یک مولکول GTP تولید میشود.
این ناقلین انرژی در زنجیره انتقال الکترون استفاده شده و موجب تولید ATP میشوند.
2-سنتز اسیدهای چرب: یکی از راههای تولید اسید چرب ، سیستم میتوکندریایی میباشد که عکس اکسیداسیون یا تجزیه آنها میباشد.3-دخالت میتوکندری در گوارش چربیها:در هنگام گرسنگی ، میتوکندریها به طرف ذرات چربی حرکت کرده و روی ذرات چرب خم شده و آنزیمهای میتوکندریایی شروع به هضم چربی و آزادسازی انرژی میکنند. 4-ذخیره و تجمع مواد در میتوکندریها: میتوکندریها میتوانند در اطاق داخلی خود مواد مختلف را انباشته کنند که این مواد عبارتند از: ترکیبات آهندار ، چربیها ، پروتئینها ، کاتیونها و آب. در اثر ذخیره این مواد ، میتوکندریها اغلب به حالت یک غشایی و شبیه باکتریهای کوچک دیده میشوند و به تدریج ، کریستاها محو میشوند اما بعد از حذف این مواد ، دوباره همه به حالت اول برمیگردد.
محل میتوکندریها در سلول: اغلب در اطراف هسته دیده میشوند اما در شرایط مرضی در حواشی سیتوپلاسم ظاهر میشوند. این پراکنش ، تحت تاثیر مقدار گلیکوژن و اسید چرب میتواند قرار بگیرد. در طول میتوز میتوکندریها در مجاورت دوک جمع میشوند و وقتی تقسیم پایان مییابد، در دو سلول دختر ، پراکنش تقریبا یکسانی پیدا میکند. پراکنش میتوکندریها را میتوان بر حسب عمل آنها از نظر تامین انرژی ، مطرح کرد که میتوکندریها در داخل سلولها جابجا شده و خود را به جایی که نیاز به ATP بیشتر است میرسانند.
تعداد میتوکندریها در سلول: تشخیص ارزش میتوکندریایی یک سلول دشوار است. اما اغلب بر حسب نوع سلول و مرحله عمل سلول متفاوت میباشد. در یک سلول معمولی کبدبیشترین تعداد و در حدود 1000 تا 1600 عدد وجود دارد که در اثر تحلیل رفتن سلول و نیز سرطانی شدن آن کاهش مییابد. و در مقابل ، تعداد میتوکندری در بافت لنفی ، خیلی کمتر است. در سلولهای گیاهی ، کمتر از جانوری میباشد چون بسیاری از اعمال میتوکندریها ، بوسیله کلروپلاست انجام میشود.
واکئول
بررسی انواع مختلفی از بافتها نشان میدهد که بخشی از سیتوپلاسم بویژه در یاختههای گیاهی بوسیله اندامک حجیمی که آن را واکوئل مینامند پر شده است. مجموعه واکوئلهای هر یاخته ، دستگاه واکوئلی را تشکیل میدهد که آن را در مقایسه با کوندریوزومها (مجموعمیتوکندریها) و پلاستیدوم (مجموع پلاستها) واکوئم مینامند. ممکن است واکوئلها 80 تا 90 درصد حجم یاختهای را پر کنند و سیتوپلاسم را به صورت لایه نازکی در کنارههای یاخته باقی گذارند.
اولین گزارش در مورد واکوئلها بیشتر بر روی ویژگی شفاف بودن این اندامکها تکیه داشت و نام واکوئل از کلمه لاتین واکوئوس (فضای خالی) با این دید ابداع شد که واکوئل حفره یاختهای کم و بیش غیر فعال است. در سالهای اخیر ، پویایی و اهمیت تبادلهای واکوئلی به اثبات رسیده و واکوئلها به عنوان یکی از اندامکهای فعال یاختهای منظور شدهاند.
تغییرات واکوئلها: واکوئلها اندامکهایی دارای قابلیت تغییر و تحول هستند. تعداد ، اندازه ، نوع و غلظت محتوای درونی آنها بر حسب درجه تمایز یاختهای ، شرایط محیطی ، فصل و شرایط فیزیولوژیکی یاختهها تغییر میکند. با افزایش میزان تمایز یاختههای گیاهی ، واکوئلهای کوچک به تدریج بهم پیوسته و گسترش مییابند و واکوئل حجیمی را میسازند که بخش عمده یاخته را پر میکند و هسته و سیتوپلاسم را به کنارههای یاخته میراند.
هنگام تمایز زدایی، واکوئل حجیم چند بخش میشود. حجم این واکوئلها کاهش مییابد و موجب بازگشت سیتوپلاسم و هسته به وضعی مشابه یاخته جوان میگردد. واکوئلها اندامکهایی دارای تغییرات منظم نیز هستند. در یاختههای محافظ روزنه ، تغییرات واکوئلها دارای نظم شبانه روزی است. هنگام روز به دنبال افزایش فشار اسمزی که موجب تغییر شکل و حجیم شدن یاختهها میشود، روزنهها گشاد میشوند و شب هنگام که فشارها و اندازه واکوئلها کاهش مییابد، روزنهها تنگ میشوند.
جنبشهای شبانه و حالت خواب اندامهای گیاهی (بسته شدن گلها ، تا شدن برگها هنگام شب، باز شدن صبحگاهی آنها و نظایر آن) نیز نتیجه تغییرات فشار اسمزی یاختههایی است که در محلهای حساس قرار دارند. در یاختههای کامبیومی ، واکوئلها دارای نظم سالانه هستند. در زمستان کوچک شده و در بهار دوباره حجیم میگردند.
ساختار و فرا ساختار واکوئلها: ساختار واکوئل دو بخش اصلی شامل غشا و محتوای واکوئلی قابل تشخیص است. بررسیهای انجام شده با میکروسکوپهای الکترونی فرا ساختار غشای واکوئلی یا تونوپلاست را بطور کلی مشابه پلاسمالم و متشکل از دو لایهفسفولیپیدی و پروتئینها نشان داده است. با این تفاوت که بخشهای گلوسیدی(قندی) گلیکولیپیدها در غشای واکوئل به طرف درون واکوئل قرار دارند و بخشی از این ساختارها به عنوان گیرنده برخی مواد موجود در واکوئلها عمل میکنند.
محتوای واکوئلی: دستگاه واکوئلی دارای ترکیبات بسیار زیاد است که شامل یونهای کانی ، قندهای ساده و اولیگوزیدها ، اسیدهای آمینه ، اسیدهای آلی و دیگر (مثل اسیدمالیک در ریشه واکوئلی سیب ، اسیداسکوربیک در مرکبات) پلیپپتیدها و پروتئینها و گلیکوپروتئینها ، موسیلاژهای پلیساکاریدی و هتروزیدهای متنوع است.
این جنبشها اغلب دارای نظم هستند و در شرایط طبیعی میتوانند نوسانهای روزانه یا سالانه داشته باشند. مدت ذخیره مواد در واکوئلها بر حسب نوع یاخته متفاوت است و در بافتهای ذخیرهای طولانی است. برخی مولکولها مانند آنتوسیانها ، رنگدانههای مختلف ، اینولین تنها در شیره واکوئلی وجود دارند و برخی دیگر مثل ساکارز ، مالات ، اسیدهای آمینه هم در واکوئل و هم در سیتوزول یافت میشوند. بنابراین درجه انتخاب واکوئل متغیر است.
محتوای واکوئلها ممکن است از مواد حد واسط فعالیتهای پایه متابولیسم اولیه یاخته باشند که ضمن جنبشهای سیتوپلاسمی کنار گذاشته شدهاند و یا محصولی از مسیرهای بیوسنتزی بسیار ویژه (متابولیسم ثانویه) هستند. از مهمترین محصولات متابولیسم اولیه موجود در واکوئلها میتوان به اسیدهای کربوکسیلیک ، گلوسیدها ، اسیدهای آمینه و پروتئینها اشاره کرد. محصولات متابولیسم ثانویه که در شیره واکوئلی وجود دارند شامل کومارین ، سیانوژنها ، فلاونوئیدها ، تاننها ، آلکالوئیدها و از جمله آلکالوئیدها مرفین ، تئین چای ، کافئین قهوه ، کدئین خشخاش اشاره کرد.